قالي ايراني

فروش فرش فانتزي و اسپرت در طرح و نقشه هاي مختلف با بهترين قيمت – خريد فرش فانتزي – فرش فانتزي ترك – فرش فانتزي مدرن – فرش فانتزي اتاق خواب

درباره تاريخچه فرش در ايران

تاريخ فرش ايران

قديمترين فرش دستبافت ايراني در سال ۱۹۴۹ در دومين مرحله كاوشهاي باستان شناس روسي، رودنكو در منطقه پازيريك كشف و به نام فرش پازيريك ناميده شد.
رودنكو در كتابي كه به مناسبت اين اكتشافات در سال ۱۹۵۳ در روسيه منتشر كرد، درباره فرش مكشوفه توضيحات مفصلي نگاشت و آن را صراحتا كار ايران و قديمي ترين فرش ايراني در دنيا بيان نمود. او نوشت: “بدون اينكه بتوانيم به طور حتم بگوييم اين فرش كار كداميك از سرزمين هاي ماد-پارت(خراسان قديم) يا پارس است، تاريخ فرش مذكور و پارچه هايي كه در پازيريك كشف شد قرن پنجم و يا اوايل قرن چهارم پيش از ميلاد تشخيص داده مي شود.” سپس او اضافه مي كند: “تاريخ اين قالي از روي شكل اسب سواران معلوم مي شود. طرز نشان دادن اسبهاي جنگي كه به جاي زين قالي بر پشت آنها گسترانده اند و پارچه روي سينه اسب از مشخصات آشوريها مي باشد اما در روي فرش پازيريك ريزه كاريهاي مختلف و طرز گره زدن دم اسبها ، در نقوش برجسته تخت جمشيد نيز ديده مي شود.”
در زمان تسلط مغولها (قرن سيزدهم و چهاردهم ميلادي) قالي بافي به سطح بسيار رفيعي از زيبايي وتكنيك رسيد. شكوفايي اين صنعت شايد با حكومت غازان خان (۱۳۰۷-۱۲۹۵ ميلادي) مصادف بود.

اما اوج قالي كلاسيك ايراني را كه از آن با رنسانس قالي ايران ياد مي شود زمان سلاطين صفوي (۱۷۲۲-۱۴۹۹ ميلادي) به ويژه زمان حاكميت شاه طهماسب اول (۱۵۸۷-۱۵۲۴ ميلادي) و شاه عباس كبير(۱۶۲۹-۱۵۸۷ ميلادي) ثبت كرده اند. از اين دوران حدود ۳۰۰۰ تخته فرش به يادگار مانده كه درموزه هاي بزرگ دنيا و يا در مجموعه هاي شخصي نگهداري مي شوند.

در اين دوران در كنار قصرهاي پادشاهان كارگاههاي قالي بافي بناشد و مراكز گوناگون كه قبلا در تبريز ، اصفهان ، كاشان ، مشهد ، كرمان ، جوشقان ، يزد ، استرآباد ، هرات و ايالات شمالي نظير شيروان ، قره باغ و گيلان وجود داشتند توسعه و رونق بيشتري گرفتند.

در همان زمان ، نقاشان و نگارگران بلندپايه طرحهاي خلاصه شده و تركيبي ترنج در وسط قالي و لچكها را در آن وارد كردند. يعني همان طرحي كه قبلا به زيباترين وضعي در قرن پانزدهم روي جلد كتابهاي ارزشمند به كار مي رفت.

با اشغال كشور بوسيله افغانها (۱۷۲۲-۱۷۲۱ ميلادي) اين صنعت و هنر رو به انحطاط گذاشت.

در قرن نوزدهم قاليهاي ايراني ، بويژه فرشهاي نفيس ناحيه تبريز به اروپا راه يافتند. از سوي كشورهاي اروپايي نمايندگاني به تمام كشورهاي مشرق زمين گسيل شدند و با رقابت بسيار فشرده كليه فرشهاي كهنه و عتيقه را گردآوري كرده به قسطنطنيه كه هنوز هم مهمترين بازار قالي مشرق زمين بود فرستادند.

با به پايان رسيدن منابع فرشهاي كهنه ، شركتهاي انگليسي (زيگلر ۱۸۸۳ م) آمريكايي و آلماني به طور نامحدود اقدام به تاسيس كارگاههايي در تبريز ، سلطان آباد(اراك) ، كرمان كردند. اين روال تا جنگ جهاني اول كه توليد قالي به طور قابل توجهي افزايش يافته بود ادامه داشت.

اولين فرش به احتمال زياد بوسيله افراد چادر نشين براي فرش كردن كف خاكي چادرشان بافته شده بود. ولي امكان اينكه فرش بوسيله مصريها، يا چينيها و يا حتي بوسيله افراد ديگر اختراع شده باشد است. و حتي امكان اينكه تمام اين مردم فرش را خودشان اختراع كرده باشند بدون اينكه با هم ارتباط و يا تماسي داشته باشند است.

ما مطمئناً هستيم كه فرش بافي به بالاترين حد خود در پنج قرن قبل از ميلاد رسيده بود. اين بوسيله باستان شناسان روسي رودنكو و گريازنوف در سال ۱۹۴۹ در دره پازيريك، تقريباً ۵۰۰۰ فوتي كوههاي التايي كشف شده و به نام فرش “گره دار” معروف است.

فرش پازيريك نمونه كمياب و زيبايي است كه با تكنيك بالا بافته شده است، فرش پازيريك كه ۲۴۰۰ يا ۲۵۰۰ سال از عمر آن ميگذرد در مقبره يخ زده رئيس سيتها در مغولستان كه بصورت بسيار خوب نگهداري شده بود پيدا شد.

در گذر تاريخ ايران صنعت و پيشه فرشبافي بصورت يك هنر و مهارت خاص درآمده است.

موقعي كه كوروش كبير در سال ۵۳۹ قبل از ميلاد كشور بابل را فتح كرد، صنعت و هنر فرش را به كشور خود معرفي كرد. گفته شده است كه در آرامگاه كوروش كه در پرسپوليس بخاك سپرده شده است، با گرانبهاترين فرشها پوشيده بود. حتي قبل از او هم مردم صحرا نشين در مورد فرش بافي گره اي اطلاعاتي داشتند. آنها از گله هاي گوسفندان و بزهاي خود پشم خوب و بادوام براي كار خود ميگرفتند .

اولين مدرك موجود در رابطه با موجوديت فرش در نوشته هاي چينيها مربوط به سلسله ساسانيان كه در سال ۲۲۴ تا ۶۴۱ بعد از ميلاد است ميباشد. در سال ۶۲۸ ميلادي امپراطور هراكليس مقداري فرش بعد از پيروزي به شهر تيسفون كه پايتخت ساسانيان بود آورد. موقعي كه در سال ۶۳۷ ميلادي عربها به شهر تيسفون غلبه كردند، و شهر را غارت كردند مقدار قابل توجهي فرش بود كه يكي از آنها فرش باغي مشهوري بود بنام ” موقع بهار خسرو”. اين فرش در تاريخ بنام گرانبها ترين فرش بوده است. فرشهايي كه در موقع سلطنت خسرو اول كه در سال (۵۳۱ – ۵۷۹) بود بصورت ۹۰ فوت مربع بافته ميشد، كه مورخان عرب اينگونه توصيف كرده اند: گوشه هاي آن تختي باشكوه از گلهاي آبي، قرمز، سفيد، زرد و سبز است; رنگ زمينه آن كپي از زمين به رنگ طلائي، سنگهائي به شفافيت كريستال كه به باطل تصوري از آب است، گياهان با حرير و ميوه ها با رنگ سنگي شكل گرفته اند، ولي متاًسفانه عربها اين فرش گرانبها را به قطعات كوچك بريده و جداگانه فروخته اند.

بعد از دورهً سلطه خلفاي عرب، يك نفر از قبايل ترك، بنام سلجوق ايران را فتح كرد. سلطه سلجوقيان (۱۰۳۸ – ۱۱۹۴ ) به لحاظ تاريخ فرش در ايران مهم است. زنان سلجوقي تبحر خاصي در بافتن فرش با گره هاي تركي داشتند، در استانهاي آذربايجان و همدان كه بمدت زيادي تحت نفوذ سلجوقيان بود،از گره هاي تركي در اين مدت استفاده مي شد.

حمله مغولان (۱۲۲۰ – ۱۴۴۹) اولين حمله وحشيانه به ايران بود، اما بعد از چندي آنان تحت نفوذ ايرانيان قرار گرفتند. شهر تبريز، متعلق به رهبر ايلخانيان، غازان خان (۱۲۹۵ – ۱۳۰۴)، با فرشهاي گرانقيمت فرش شده بود. فرمانرواي مغولان شاهرخ (۱۴۰۹ – ۱۴۴۶ ) كه در بازسازي آنچه از حمله مغولان ويران شده بود به تشويق كردن و دلگرم كردن تمام هنرمندان و صنعتگردان سرزمين و كشور پرداخت. اما قاليبافي در اين دوران به شكلي خيلي ساده كه بيشتر نقشهاي هندسي داشت تمام مي شد.

شايد مهمترين تاريخ در صنعت فرش در ايران مربوط باشد به دوره فرمانروايان صفويه(۱۴۹۹ – ۱۷۲۲ ). براستي و حقيقتا كه محكمترين دليل و گواه اين هنر و صنعت به اين دوره برميگردد. تقريبا ۱۵۰۰ اثر حفظ شده در موزه ها و كلكسيونهاي سراسر دنيا موجود است. در ايران در دوره فرمانروائي شاه عباس (۱۵۷۱ – ۱۶۲۹)، تجارت و هنر و صنعت شكوفا شد. شاه عباس به تشويق و دلگرم كردن مردم به تماس و مبادله با اروپا بود و پايتخت خودش را كه اصفهان بود به يكي از مجلل ترين و عظيم ترين شهرهاي ايران درآورد. او همچنين يك كارگاه بزرگ براي فرش ها درست كرد كه هنرمندان در آنجا كار كنند تا بهترين و باشكوه ترين نمونه هاي فرش را ببافند. بيشترين اين فرشها از ابريشم با رشته هاي طلا و نقره كه تزئين كننده آنها بود بافته شده بودند.

دوره كارگاه هاي فرش در ايران با هجوم افغانها(۱۷۲۲) به پايان رسيد. افغانها تا زماني كه (۱۷۳۶) سلطه آنها در ايران بود اصفهان را از بين بردند، تا اينكه يك سالار جوان از خراسان، بنام نادر خان شاه ايران شد. در تمام مدت فرمانروائي نادر شاه تمام وقت و نيروي آن صرف جنگيدن با افغانها، تركها و روسها را گذشت. در اين دوره و تمام دوران ياغي گري و آشفته ايران بعد از مرگ او(۱۷۴۷) هيچ فرشي كه ارزشي داشته باشد بافته نشد، و اين رسم و سنت بتنهائي بوسيله افراد چادر نشين و هنرمندان اين صنعت در شهرهاي كوچك دنبال ميشد.

در آخرين ربع قرن نوزدهم و در زمان فرمانروايان قاجار اين شغل دوباره پا گرفت. صنعت فرش با فرستادن آن به اروپا از تبريز به استانبول دوباره رونق گرفت. در اواخر قرن نوزدهم ميلادي بعضي از شركتهاي اروپائي و آمريكايي به ايران آمدند و اين هنر و صنعت را به بازارهاي كشور خودشان فرستادند.
امروزه، بافتن فرش به گسترده ترين هنر دستي در ايران مبدل شده است، و همينطور در خارج از كشور هم بخوبي شناخته شده است. فرشهاي ايراني امروز از شهرت و اعتبار خاصي كه به خاطر رنگ و تنوع و الگوهاي گوناگونشان، برخوردار است.
تاريخ رنگرزي

پشم و مو و هر الياف دامي از همان آغاز در ريسندگي و بافندگي جاي خاصي يافت . در مناطقي نظير مصر و بين النهرين به دليل هواي گرم و رطوبي، كتان و پنبه كاربرد بيشتري داشت و قطعاتي از بافته هاي اين الياف در مقاير مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله هاي حكومتي مصر ديده مي شود كه قدمت آنها بعضاً به ۶۰۰۰-۷۰۰۰ سال پيش مي رسيد . برخي از يافته هاي به دست آمده از مصر سپس آناتولي و بين النهرين كه قدمت آنها به عصر نوسنگي ، از هزاره ششم قبل از ميلاد، مي رسد.

پارچه هايي است كه بافت ساده با نخ هاي ظريف ريسيده شده بعضاً رنگ شده دارد و رنگ هاي به كار رفته عموماً رنگ هاي گياهي است .

در برخي از نقاط اطراف درياي مديترانه كه احتمالاً مسكوني بوده آثاري از تور، طناب، نمد ونخ هاي تابيده پرزدار عمدتاً كتاني با رنگ آبي رنگ شده يافت شده است . قطعه اي از پارچه اي ضخيم مربوط به هزاره دوم قبل از ميلاد در دست است كه احتمالاً متعلق به چادري مقدس(معبد) بوده و زردرنگ است . در منطقه اي كه اين پارچه يافت شده(در سواحل مصر) مقاديري پارچه كتاني و بافته هاي ديگر به دست آمده است كه نشان از تجاري بودن منطقه دارد.

همان طور كه گفته شد وجود چرخه هاي ريسندگي در منطقه ايلام ، در غرب ايران متعلق به هزاره پنجم قبل از ميلاد از وجود بافندگي و برخي توليدات به آن خبر مي دهد با فترتي در حدود دو هزار سال قبل در اين منطقه پديد آمد. آثار نساجي و بافت پارچه را در مناطق زير نفوذ سومري ها و آشوري ها و به خصوص بافت پارچه هاي رنگين را در بابل مي توان پي گرفت . كشف ميله اي مسي كه نوعي ابزار ريسندگي است در تپه حصار دامغان .از تداوم ريسندگي و بافندگي در ايران در هزاره دوم پيش از ميلاد خبر مي دهد با تجديد حيات فرهنگ اقوام قومي ايراني و افزايش اقتدار مادها و اينكه آنان اقوامي گله دار و دامدار بوده اند مي توان استفاده از پشم و الياف دامي را درآن دوره به خوبي توجيه كرد .اسناد و مدارك بعدي حاكي از آن است كه امرا و حكام ماد به موازات كسب اقتدار و افزايش تجملات و شكوه دربارهاي خويش استفاده از لباس ها پارچه هاي گران بها و زينتي را نيز افزايش دادند به شكل تزئينات لباس هاي دربار ماد چه در همان زمان و چه در حكومت هاي بعدي از جمله پارسها توجه و ازآنها تقليد مي شده است.

امپراطوري گسترده و قدرتمند هخامنشي نه تنها خود از صنايع و توليدات دنياي زير سلطه اش در تجملات وتزيينات دربار و پايتخت خويش استفاده مي كرد بلكه با حمايت از حرفه ها و صنايع به توليد بسياري از كالاها و به خصوص انواع پارچه نيزمي پرداخت پارچه هايارغواني كه امرا و سرداران هخامنشي استفاده مي كردند به احتمال زياد با رنگ ارغواني مشهور به دست آمده از صدف هاي دريايي رنگ مي شد و شهرت جهاني داشت .

فرش پازيريك كه در حدود سالهاي ۱۹۴۵ ميلادي، پرفسور رودنكو روسي در گور يكي امراي سكايي در دره آلتايي در مرز مغولستان سيبري كشف كرد به گواهي غالب باستان شناسان فرشي است كه به دليل شباهت مطلق نقوش آن با طرح هاي رايج عصر هخامنشي ايراني است و به احتمال زياد اين فرش درپاريس ويا نواحي زير سلطه فرهنگي ، سياسي ايران بافته شده است .

وجود اين فرش كه فرشي كارگاهي است و طراحي شده با بافت و ساختاري دقيق است نه فقط بر وجود صنعت گسترده فرش بافي بلكه بر وجود صنايع پيشرفته نساجي گواهي مي دهد. رنگ هاي به كار رفته در اين فرش كه در نهايت زيبايي و هم آهنگي است از وجود مراكز رنگرزي كه درآنها از رنگ هاي گياهي و يا رنگ هاي رايج زمانه از جمله صدف هاي ارغوان و غيره استفاده مي شد، خبر مي دهد.
بعداز سقوط حكومت هخامنشي به دست اسكندر وي بسيارسعي كرد كه فرهنگ يوناني از جمله پوشاك و شيوه زندگي يوناني را در ايران گسترش دهد. اگرچه معدود مجسمه ها و آثار باقيمانده از آن دوران نمودار رواج اين فرهنگ به خصوص لباسهاي پرچين با رنگ هاي ساده و روشن يوناني است ، در كمتر از يك قرن شهرت بافته هاي ساساني به هويت و فرهنگ خاص ايراني مرزهاي عالم را در مي نوردد.

در دوره ساساني ايجاد راههاي كاروان رو، فراواني وسايل حمل و نقل و ايجاد ايستگاه ها و كاروانسراها گسترش توليدات مختلف نظير شيشه سازي و ساخت ابزارفلزي و به خصوص منسوجات پشمي و ابريشمي را به دنبال داشت همچنين تسلط ايران بر راههاي كاروان رو تجاري واردات ابريشم لازم براي نساجي ايران را موجب شد.

از سوي ديگر نظير امپراطورهاي قدرتمند گذشته، استفاده از صنعتگران و هنرمنداني كه از كشورهاي ديگر به اسارت گرفته مي شدند امري عادي و رايج بود با آنكه صنعت نساجي و قالي بافي دوره ساساني در حد شكوفايي پيشرفت بود از وجود برخي از اين صنعتگران به خصوص بافندگان رومي دررشد و بهبود صنايع نساجي مناطقي نظير شوشتر ياد شده است . علاوه بر توليد فرش ، توليد پارچه هاي ابريشمي و ديباي شوشتر و تافته ها و حريرهاي ابريشمي بخصوص با استفاده ازابريشم هاي وارداتي از چين در مراكز عمده توليد نظير شوشتر و شوش و جندي شاپور و به طور كلي سيستان و خوزستان رواج كامل داشت برخي از پارچه هاي باقيمانده از ذوران ساساني در قبور حكمرانان مصر وبعدها در كليساهاي اروپا در قرون وسطي پيدا شده است .

كشف نمونه هايي از پارچه هاي دوره ساساني كه شاهكارهايي از ذوق و ظرافت وهنر طراحي رنگ رزي به حساب مي آيند ناشي از وجود صنايع پيشرفته رنگرزي و نساجي و بي ترديد بافت فرش است كه افسانه فرش بهارخسرو(بهارستان) اعتبارآن را به اوج مي رساند.

شرح اين فرش افسانه اي درغالب نوشته هاي مربوط به قرون اوليه اسلامي آمده است آنچه درباره اين فرش گفته مي شود علاوه بر اشاره به استفاده ازسنگ ها و جواهرات و تزيينات گران بها و بي مانند استفاده از رنگ هاي زيبايي است كه تمام فصول را به نحو حيرت انگيزي در مقابل نگاه بيننده قرار مي داده است.

به رغم دوران فترت و انفعال ايرانيان درقرون اوليه اسلامي تداوم توليد پارچه و قالي به خوبي احساس مي شود در كمتر از صد سال بارگاه باشكوه خلفاي تازه به قدرت رسيده به خصوص عباسيان وارث هنر و مهارت و تجربه صنايع شكوفاي دوره ساساني مي شود. جامه هاي رسمي و پرده هاي ابريشمي فاخري كه شهرت بسيار داشتند، فرش هاي عالي جهرم. بافته هاي حرير و پرند اصفهان ، گلابتون مرغوب طبرستان و نيشابور . طلاسان هاي عالي كرمان و ديبا و فرش هاي نخي ابريشمي شوشتر كالاهايي است كه حتي در قرون وسطي نيز به همراه نام ايراني به همه دنيا مي روند . در تمام اين سالها همواره فرشهاي دستباف چه به صورت غنايم و چه به صورت هدايا از سي شهرهاي ايران در دربار خلفا و حكمرانان عرب حضور دائمي داشت .

تأثيرهنرهاي ايراني نظير معماري و سفال گري و به خصوص پارچه در غال كشورهاي دور و نزديك و در حوزه گسترده حكومت بيزانس در تمام قرون وسطي ديده مي شود. در قرون بعد نيز در دوران آل بويه و سپس سلجوقيان به وجود كارگاه هاي رنگرزي بافت به صورت كارگاه هاي صنعتي و توليدي در بسياري شهرهاي ايران نظير يزد، كاشان و اصفهان اشاره شده است. در اين كارگاه ها علاوه بر بافندگان، رنگ رزان به طور دائم حضور داشتند و تجربه و مهارت و ذوق خود را در اين رنگرزها به كار مي گرفته اند. شهرت ايرانيان در رنگ سازي و دريافت ارزش رنگها به خصوص در زمينه هاي مربوط به كتاب سازي و منياتور نيز به مرزي رسيده بود كه با گسترش مكتب هنري برجسته اي نظير مكتب هرات ايرانيان به عنوان استادان رنگ ساخته مي شدند.

كلاويخو در سفرنامه اش از نگار جامه ياد مي كند و مي گويد:همان طور كه از اسم آن پيداست پارچه اي داراي نقش و نگار بود و در تار وپود آن از رشته هاي زر يا نخ هاي رنگين استفاده مي شد . به دست پارچه بافان زبردست بافته مي شد و لطف و زيبايي آن معرف ثروت سلاطين و فروانوايان وقت بود اين لباسهاي فاخر را تنها سلطان نمي پوشيد بلكه گاه به عنوان خلعت به ديگران اعطا مي شد .كسي كه مأمور صباغي و رنگ پارچه ها و ابزار كار بافندگان و حقوق آنان بود خدايگان طراز خوانده مي شد.

درباره زيبايي و ظرافت نقاشي ها و مينياتورهاي مكتب هرات كه بعدها به تبريز و سپس اصفهان منتقل شد، بسيار گفته شده است طراحان و نقاشان اين هنرها طرح ها و نقوش درخور تحسين منياتور را به شيراز منتقل كردند و با وجود دقت و ظرافت و مهارتي كه در اين طرح ها به كاررفته است نمي توان آنها را بدون توجه به رنگ هاي انتخابي برايشان كه نتيجه و شاهكار تلاش و زحمت هنمرندان گمنام رنگرز است در نظر گرفت . رنگ هاي درخشان و بي بديل منياتورها عمدتاً حاصل رنگهاي معدني شناخته شده از تركيبات و سنگ هاي معدني رنگيني نظير كرم و اخرا و لاجورد و غير بودكه همراه باطلا براي تذهيب تشعير منياتورها به كار مي رفت اما رنگ هاي فرش با استفاده از گياهان و طبيعي به كمك مهارت استادكاران رنگرز به حد و دامنه اي رسيد كه به تدريج ديگر هنرها و صنايع دستي را ر سايه قرارداد روناس و نيل و اسپرك و پوست گردو پوست انارو زعفران وساير رنگهاي گياهي كه ازصدها سال پيش بشر شناخته بود به دست هنرمندان رنگرز ايراني جلوه اي يافت كه در هيچ كجاي ديگر جهان تقليد شدني نبود.
به دلايل بسيار روشن كه مهمترين آن نا امني شغلي و اجتماعي بود صنعتگران از جمله رنگرزان سعي در مخفي نمودن رموز كارخويش داشتند شايد به همين دليل است كه ما امروز اشارات اندكي از روش كارشان و از آن كمتر نام وارزش كار آنان در دست داريم .

دانشمند انگليسي هلكوت كه در قرن شانزدهم مي زيست به يكي از بازگانان هم ميهن خود مي گويد: در ايران فرشهايي از پشم زبر كه در دو طرف داراي ريشه هاي نخي است خواهي ديد . اين فرشها بهترين انواع فرش عالم رنگ هاي آنها بهترين و زيباترين رنگهاست . تو بايد به اين كشورها بروي و به انواع وسايل بايد متوسل شوي تا بتواني از مردم آنجا طرزرنگ كردن(خامه) قالي را ياد بگيري . زيرا اينها به طوري رنگ شده كه باران و سركه و شراب در رنگشان تأثير نمي كند چون تو اين علم را از آنها آموختي به اسرار آن دست خواهي يافت و خواهي توانست در رنگ كردن فرش آن را به كار بري و به تداوم آن اطمينان داشته باشي زيرا رنگي كه در رشته هاي زبر ثابت باشد قطعاً در رشته هاي باريك منسوجات ثابت تر است البته بايد از رنگ هاي مايع و وسايل رنگرزي و بهاي آنها آگاه شوي.

شاردن نيز در سفرنامه خود با تحسين و ستايش از توليدات نساجي و مخمل و حرير كاشان مي گويد: صنعت رنگرزي در ايران بيشتر از اروپا توسعه و ترقي يافته است چون رنگهاي اين كشور داراي روشني و جرم نسبي بيشتر است و چندان زود زايل نمي شود ولي افتخار اين فن بيشتر از هنر صنعتي ايارانيان . منوط به خصوصيات هوا و اقليم آن كشور است زيرا محيط خشك و صاف اين سرزمين موجب درخشش مخصوص رنگهاست و همين طور عناصري در رنگ آميزي و رنگرزي به كار مي برند گل يا خاك سرخ و روناس( اپوپوناكس) است و اين دو عنصر در ايران فراوان اند بقم قرمز كه از اروپا داده مي شود و بقم ژاپن و نيل هندي كه از هندوستان مي آيد رنگرزان علاوه بر مواد مزبر از نباتات نيز استفاده مي كنند رستني هاي بسيار و نباتات طبي متعددد خود كشور صمغات و پوست هاي درختان ميوه مانند گردو انار و عصاره ليمو و لاجورد كه كلمه آزور را ما از آن ساخته ايم از سرزمين همسايه ايران ازبكستان وارد مي شود ولي كشور ايران مخزن عمومي آن است.

بعد از دوران صفويه بر اثر حوادث تاريخي و دردهايي كه بر ايران مي گذرد سقوط عمومي در صنايع و توليدات ايران شاهديم در عصر قاجار اين سقوط به نفع واردات كالاها و توليدات خارجي افزايش مي يابد با اين وصف اسناد تجاري در دست است نشان مي دهد كه حتي دوران قاجار صادرات ايران در بعضي از اقلام داراي ارزش بوده و بر واردات پيشي داشته است بهترين نمونه را در رشد شكوفايي و گسترش صارات فرش در اواخر دوره قاجار مي توان ديد به رغم آسيب جديي كه به بسياري از صنايع و توليدات بومي و سنتي وارد شد فرش دستباف رشد چشمگيري يافت در اينباره تجار خارجي دخالت و نظارت مستقيم داشتند حاصل اين امر اگر چه به نفع فرش ايران بود ولي به دليل تأثير و نفوذ بازارهاي خارجي آسيب هاييي بر فرش ايران وارد آمد.